top of page

کارون‌خواری: رفیق‌سالاری در مثلث قدرتمند مافیای آب

نگاهی اجمالی به آنچه گروهی ویژه بر سر حوضه کارون آورده‌اند


تحریریه آبانگان

طرح: اسد بیناخواهی

وقتی مجموعه دلایل بسیاری از کارشناسان حوزه آب برای عدم موفقیت برخی از طرح‌های مدیریت سازه‌ای آب در حوضه کارون، را بررسی می‌کردیم، یک مورد اکثراً با تاکید ویژه تکرار می‌شد: رفیق سالاری(Cronyism). ممکن است برای مخاطب فارسی زبان، رفاقت و معرفت جزو ارزش‌های اخلاقی محسوب شوند، اما آیا آنچه در صنعت سدسازی رخ داده، ارزش است یا ضد ارزش؟ اما در بعضی از شرکت‌ها، شواهد فامیل‌سالاری(Nepotism) هم مشاهده شده است.

اگر استخدام افراد تابع صلاحیت نباشد و تنها با اتکا به موقعیت فامیلی و رفاقت کسی را جذب شرکتی می‌کنند، شاید اتفاق ویژه نیافته باشد، اما بحث در باره پروژه‌های عظیمی است که حلقه رفقا در بالاترین جاها می‌تواند بودجه عظیم اجرای آنها را تصویب و طرح‌های دیگران را به خاک سیاه بنشاند. یکی از نمونه‌های مهم رفیق‌سالاری ایدئولوژیک را می‌توان در توسعه منابع شرکت آب و نیروی ایران (آب و نیرو) به خوبی مشاهده کرد. همچنین آوردن فرزند به ساختار هدایت یک شرکت بزرگ مشاور و حفظ شریکان خاموش و اخراج بخش بزرگی از نیروهای سازمانی برای گرفتن بخش بیشتری از سهام شرکت، از جمله مسائلی است که نمی‌توان به‌راحتی از کنار آن گذشت.

همچنین، رفتار باندی و رفاقت بر سر گرفتن پروژه‌های بزرگ که اثرشان در نهایت، نابودی رودخانه‌ها و اکوسیستم‌ها بوده، کمتر مورد بررسی قرار گرفته است.

رفیق‌سالاری مدل خط امام

تاسیس شرکت توسعه مدیریت منابع آب و نیروی ایران(آب و نیرو) در سال ۶۸، با پیوستن گروهی از کسانی که از دیوار سفارت آمریکا بالا رفته بودند، شاید چندان جدی گرفته نشد. بعضی از این دانشجویان سابق که در سال‌های جنگ در مناصب مختلفی خدمت کرده بودند، اینک می‌توانستند در جبهه جدید به حکومت کمک کنند. حبیب‌الله بیطرف، یکی از رهبران اشغال سفارت آمریکا که در زمان اشغال مهندس راه و ساختمان بود، بعد به جهاد سازندگی و سپاه رفت و از سال ۱۳۶۵، استاندار یزد شد. بیطرف در همان دوره زیر نظر سید محمد خاتمی نقش ویژه‌ای در انتقال آب از زاینده‌رود به یزد که در حوضه‌ای دیگر واقع شده بازی کرد. با آمدن هاشمی رفسنجانی به کاخ ریاست جمهوری و آغاز وزارت بیژن نامدار زنگنه، زمینه برای پیوستن بیطرف به دولت اندک اندک فراهم شد و به معاونت وزارت نیرو رسید. بیطرف ۵ سال معاون وزیر بود و سه سال هم عضو هیات مدیره شرکت توسعه مدیریت منابع آب و نیرو. بیطرف به عنوان کسی که در کنار وزیر نیرو از خواسته‌های هاشمی رفسنجانی برای ساخت سدهای بزرگ آگاه بود، با دوستانش به دنبال تامین اعتبار بودند و راضی نگاه داشتن سردار سازندگی. مسوولیت پیش بردن ساخت سدهای بزرگ کارون ۳ و کارون ۴ به او سپرده شد.

علی‌اصغر زحمتکش، وفا تابش و محمد نعیمی‌پور هم از دانشجویان پیرو خط امام بودند که به آب و نیرو پیوستند. علی‌اصغر زحمتکش مسوول عملیات اشغال سفارت و گروگان‌گیری هم بود. گفته می‌شود او تنها فردی بود که در دادگاه‌های امریکا به خاطر بازداشتن یکی از گروگان‌ها از نابود کردن اسناد تحت پیگرد قرار گرفت.

وفا تابش، از گروگان‌گیرانی بود که در روزنامه سلام، به دبیری سرویس خارجی روزنامه سلام رسید و در شرکت آب و نیرو مشغول به‌کار بود. او بعد از اینکه حبیب‌الله بیطرف به وزارت نیرو رسید، مسوولیت ساخت سد کارون ۳ را بر عهده گرفت. وفا تابش که از موسسان جبه مشارکت هم محسوب می‌شود، پس از پایان ساخت سد کارون ۳ مجری اجرای سد کارون۴ و بختیاری - هر دو در حوضه کارون بزرگ - شد.

محمد نعیمی‌پور، از دیگر دانشجویان گروگان‌گیری بود که در آب و نیرو به مدیریت هم رسید. نعیمی‌ظور مجری پروژه‌های مهمی در حوضه کارون بود، از جمله مجری طرح سد و نیروگاه ۲۰۰۰ مگاواتی کارون ۳ و نیروگاه ۴۰ مگاواتی کوهرنگ در مسیر تونل‌های ۱ و ۲ کوهرنگ.

حضور گروهی از همین دانشجویان سابق در شورای سردبیری روزنامه سلام که ظاهراً نگاه متفاوتی با رئیس جمهوری وقت داشت، این امکان را فراهم می‌کرد که ضمن تبلیغ برای سدسازی و پیش بردن طرح‌های سازندگی، برای دوستان بیشتری در آن روزنامه که حقوق کمی به تحریریه‌اش می‌داد، کار فراهم کنند. به‌عنوان مثال، با رفتن رجبعلی مزروعی از وزارت ارشاد، آب و نیرو او را بدون هیچ سابقه‌ای درپست مدیر امور برنامه‌ریزی و قراردادهای سد کرخه استخدام کرد.

به علاوه، برخی از اعضای روزنامه سلام به‌واسطه همین رابطه و بدون هیچ‌گونه صلاحیت علمی و تخصصی همکار شرکت آب و نیرو شدند. یک عضو دفتر تحکیم وحدت در سال ۱۳۹۸ به سازندگان گزارش‌های مرتبط با آب در شبکه من و تو گفته بود که برای یافتن علل عدم بررسی مسائل محیط زیستی و اجتماعی سدهای بزرگ از جمله کارون ۳ و کارون ۴ و گتوند، باید نقش وفا تابش و بسیاری از اعضای روزنامه سلام را دید. بعضی از اعضای این مجموعه از جمله رجبعلی مزروعی و محمد نعیمی‌پور در زمان دولت خاتمی وارد مجلس شورای اسلامی شدند و نقش مهمی در عدم نظارت طرح‌های وزارت نیرو از سوی مجلس داشتند. با تغییر و تحولات قوه مجریه، بعد از دوران خاتمی، برخی از این افراد شرکت‌های خودشان را تاسیس کردند که باز هم به‌خاطر سوابق، در اجرا و ساخت پروژه‌های بزرگ سهمی داشته باشند.

به گفته یک مدیر سابق این مجموعه(نام محفوظ) سیاست کلی آب و نیرو، استفاده از امکانات وقت برای تولید برق بود. از نظر این مدیر، محیط زیست در درجه دوم اهمیت بود و کل نظام به بزرگی پروژه‌ها و امکان تولید برق نگاه می‌کرد. به گفته این منبع، اصرار بر تولید انرژی آنقدر زیاد بود که به نیازها توجهی نمی‌شد: "مثلا طبق تجربه من و آنچه مدلم هم نشان می‌دهد، نیروگاه کارون ۴، ۶۰۰ مگاوات کافی بود نه ۱۰۰۰ مگاوات فعلی، و یا کارون ۳ ظرفیت ۵ واحد[نیروگاه] کافی بود و ۳ واحد اضافی نصب شده، خب چیکارش کنیم تموم شد رفت. فقط میشه ازش برای آینده درس گرفت." به عبارت بهتر، نبود تخصص، مطالعه و فقدان ارزیابی محیط زیستی و عدم بررسی نسبت فایده به هزینه، باعث ریخت و پاش بسیار در پروژه‌های آب و نیرو تحت مدیریت بیطرف و تابش شد. اما روابط ویژه همین گروه با قرارگاه خاتم‌الانبیا و افراد متنفذ حکومتی تا راس نظام باعث شد تحمیل هزینه بیش از نیاز به بودجه عمومی برای خرید ابزارآلات نیروگاه‌های سدهایی چون کارون ۳ و کارون ۴، و اتلاف میلیون‌ها دلار ارز، هیچگاه این مدیران بازخواست و دادگاهی نشوند. البته یک همکار سابق وزارت نیرو معتقد است که این خریدها با آگاهی کامل صورت گرفت، چرا که نمی‌خواستند پول باقی مانده از ساخت سد به جیب دیگران برود و یا هزینه عملیات آبخیزداری بالادست سدها بشود: "پول باید دست وزارت نیرو، آب و نیرو و دلال‌هایی که در فایننس نقش داشتند می‌ماند." نبود نظارت بر عملکرد این گروه قدرتمند و روابط مالی ویژه این مجموعه، از جمله مواردی است که باید در زیرمجموعه فساد و رفیق‌سالاری مورد بررسی دقیق قرار گیرد. اما شاید بزرگ‌ترین اتهامی که بتوان به این مجموعه وارد کرد، نقشش در تحمیل سد گتوند به حوضه کارون بزرگ حتی با وجود اطلاع از منابع عظیم نمک و چاه‌های نفت در محل مخزن سد بود. به گفته یک استاد دانشگاه(نام محفوظ) که با سازمان آب و برق خوزستان نیز همکاری می‌کرد، اطلاعات، مطالعات زمین‌شناسی و عکس‌‌های مربوط به لایه‌های نمکی سازند گچساران و چاه‌های نفت بعد از انتقال به رئیس آب و برق خوزستان در اختیار وزیر نیرو قرار گرفت.

شرکت‌های مشاور

وقتی از فامیل‌سالاری و رفیق‌سالاری در مافیای آب حرفی زده می‌شود، عده‌ زیادی به یاد مجموعه مهاب قدس می‌افتند. مهاب قدس یا مهاب یکی از پرکارترین و با نفوذترین شرکت‌های مشاور در محدوده حوضه کارون بزرگ است. سهم این شرکت در طراحی و مدیریت پروژه‌های کارون و دز کم‌نظیر بوده و بخت خارج کردن پروژه‌ها از دست دیگر شرکت‌‌ها از سوی مهاب بیشتر است. یک کارشناس شرکت مهاب قدس می‌گوید: "پسر مدیر عامل قدرت دارد که مثلا زدنی است. اگر موقع تعدیل نیروی شرکت، بسیاری از حذف می‌ترسیدند، پسر آقای ترکش‌دوز با خیال راحت برای سفر بعدی به کانادا هم برنامه‌ریزی می‌کرد."

حضور ناصر ترکش‌دوز، مدیرعامل شرکت مهاب قدس در یک برنامه تلوزیونی و دفاع تمام قدش از سدسازی بعد از فجایع ناشی از سیل‌های بزرگ اسفند ۱۳۹۷ و فروردین ۱۳۹۸ نام او را به عنوان یکی از سران مافیای آب سر زبان‌ها انداخت. ناصر ترکش‌دوز، یکی از افراد پول‌ساز جمهوری اسلامی است که یک دوره هم از مهاب بیرون گداشته شد اما دوباره به عنوان مدیر عامل بازگشت و با قرارهای مالی ویژه با آستان قدس رضوی، هم سهام‌دار شد و هم مدیر ارشد. او توانست در مواقعی که برخی از مدیران وزارت نیرو نیاز به درآمد بیشتری داشته باشند، با پول مهاب قدس، فیش حقوقی آنها را هم فربه‌تر کند. به این ترتیب، بخشی از مدیران ارشد وزارت نیرو، حقوق‌بگیر یک شرکت مشاور وابسته به این وزارت‌خانه شدند.

شرکت مهاب قدس از سویی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رابطه‌ای بسیار قدرتمند دارد و بسیاری از پروژه‌ها را با کمک شرکت‌های قرارگاه خاتم‌الانبیا پیش می‌برد. برخی کارشناسان و همکاران سابق مهاب قدس معتقدند که مهاب قدس از طریق ناصر ترکش‌دوز پروژه‌های قرارگاه را کامل می‌کند و سپاسد و قرارگاه، با اجرایی کردن پروژه‌ها، رسیدن مهاب قدس به پول را تضمین می‌کنند. یکی از همکاران سابق مهاب قدس که از ایران خارج شده ولی به خاطر امنیت اعضای خانواده‌اش حاضر به عنوان شدن اسمش نیست معتقد است که در مورد سد گتوند، بیشتر از اینکه به نقش قرارگاه خاتم‌الانبیا به‌عنوان پیمان‌کار پرداخته شود، باید به کارفرما و مشاور توجه کرد: "یادمان نرود که قرارگاه بعد از تصویب فاز دو طرح در کمیته تخصصی تصویب طرح های مطالعاتی وارد پروژه می‌شود کمترین نقش را در تصویب فاز دو طرح ها دارد. اتفاقا در گتوند هیچ نقشی در تصویب فاز دو نداشت. خائن اصلی گتوند همین گردانندگان چرخه باطل قبل از اجرای پروژه هستند[کارفرما و مشاور] و نه پیمانکار. در بحث سد گتوند صرف صحبت از منافع پیمان‌کار، یعنی قرارگاه، تقلیل موضوع است. حتی اگر پیمان‌کار در تمام سدسازی ایران یک مجموعه باشد، که نیست، سوال این است که چرا کارفرمای دولتی و مشاورش نتوانسته جلوی این تخریب را بگیرد؟"

در چرخه فعلی مدیریت آب، شرکت‌های مشاور نقش مهمی در عملی و عملیاتی شدن طرح‌های رد شده و جابجایی پول‌های بزرگ دارند. وقتی منافع مشترک افرادی در راس شرکت‌های مساور و کارفرما و جمع کوچکی از فرماندهان سپاه بررسی نشود، نقش این زنجیره در تامین پول بخشی از سپاه در خارج از کشور به‌واسطه طرح‌های مدیریت آب تامین شده، نادیده گرفته می‌شود.

مساله تضاد منافع(Conflict of Interest) معمولا در ایران امری بسیار عادی شده و یکی از مجموعه راه‌های اجرا کردن پروژه‌ها به نحوی که نتیجه‌ای برد-برد برای همه بازیگران داشته باشد، مشارکت این مجموعه‌ها در پروژه‌ها است. شرکت مهاب قدس با شناخت این مهم، حتی اگر در مواردی خود را مخالف برخی پروژه‌ها معرفی کرده، اما وقتی پای منافع مالی به‌میان آمده، خود بیشترین نقش را در پروژه بازی کرده است. یک کارشناس سابق مهاب قدس معتقد است که خدمت این شرکت به کارفرما و پیمان‌کار، توجیه‌پذیر نشان دادن پروژه است: "در سال‌هایی که چیزی به نام ارزیابی اثرات محیط زیستی وجود خارجی نداشت، شرکت مشاور همراه با افرادی در مجموعه کارفرما، آب و نیرو، ساخت سد را توجیه می‌کردند. چه از جنبه‌های اجتماعی و اقتصادی و محیط زیستی. بعدها که ارائه ارزیابی محیط زیستی اجباری شد، کار کل پروژه ارزیابی را به همان شرکت مشاوری می‌دادند که اجرایی شدن سد از نظر مالی برایش منفعت داشت. این یعنی تضاد منافع در بدترین نوعش." با توجه به اینکه ارزیابی اثرات محیط زیستی سد گتوند، بعد از تصویب ساخته شدن سد و کلنگ‌زنی، آن هم به‌وسیله شرکت مهاب قدس انجام گرفته، قاعدتاً مسوولیت آسیب‌های وارد شده به محیط زیست و زندگی هزاران نفر از مردم خوزستان با مدیریت این مجموعه و کارشناسان دخیل در این فرایند است.

شرکت مهاب قدس در طراحی و نظارت سدهای بزرگی چون کارون ۳، کارون ۴، و گتوند، هر سه سد آثار منفی متعددی برای جوامع محلی و محیط زیست بر جای گذاشته‌اند. اما مساله مهم در مورد شرکت مهاب قدس این است که حتی اگر دولت، بی‌دقتی در پروژه‌های بزرگ چند میلیارد دلاری مانند سد گتوند را گردن این شرکت مشاور بیاندازد، مدیران مهاب می‌دانند که پروژه‌های بزرگ بعدی باز هم به این شرکت خواهد رسید.


در جستجوی مافیا

نمی‌توان با اطمینان افراد سرشناس حوزه مدیریت آب را مافیایی نامید، اما مجموعه‌هایی که بدون داشتن صلاحیت لازم، و یا به‌واسطه روابط پشت پرده توانسته‌اند ثروت بسیاری از طریق اجرا و یا حتی پیش بردن پروژه‌های عظیم به کف بیاورند، ممکن است در چارچوب مافیای آب قرار گیرند. یک کارشناس سابق شرکت مشانیر می‌گوید: "ما چیزی به‌نام مافیا نداریم، اما رابطه مافیایی گروهی از مدیران ارشد شرکت‌هایی مثل مهاب، جاماب، آب و نیرو، و هدایت کنندگان سپاسد در عمل وجود چنین نهاد را تایید می‌کند."

برخی از کسانی در شبکه تصمیم‌گیری ساخت سدها بدون ارزیابی و بررسی آثار بر روی محیط زیست و جان مردم موثر بوده‌اند را می‌توان جزئی از مافیای آب دانست. به این ترتیب، کسانی چون حبیب‌الله بیطرف و یارانش در آب و نیرو، و جانشینان این گروه قاعدتاً از سرسلسله‌های این مجموعه مخوف محسوب می‌شوند.

یکی از کارشناسان قدیمی که زمانی با شرکت مهندسین مشاور یکم همکاری می‌کرد معتقد است که کسانی که می‌توانند شورای عالی آب را وادار به پذیرش و تصویب هر پروژه ناکارآمد اما گران قیمت کنند، باید از سران این مافیا باشند."


پیمان‌کار اعظم: قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا و فرزندانش وقتی تکمیل سد گتوند به‌خاطر وجود یک منبع بزرگ نمک مربوط به سازند گچساران در مخزن این سد دچار وقفه شده بود و تردیدهایی برای تکمیل کار وجود داشت، حبیب‌الله بیطرف فرمان اجرایی شدن کار را داد، اما این امر بدون وجود سپاسد به عنوان یکی از شرکت‌های تابعه قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا میسر نمی شد. سردار سعید محمد، مسوول این شرکت که همزمان با سپاه قدس و برخی هولدینگ‌های سپاه هم ارتباط‌های قدرتمندی داشت، گفته بود که حتی در صورت مشکل تامین بودجه، می‌تواند در تکمیل پروژه سد، آن‌هم در محور تعیین شده با کشیدن پتویی رسی بر کوه عنبل، کار را تکمیل کند. وقتی در سال‌های میانی دهه ۹۰ شمسی انتقاد از نقش قرارگاه خاتم‌الانبیا در ساخت سد گتوند بیشتر و داغ‌تر شد، عبادالله عبداللهی، فرمانده وقت این قرارگاه مسوولیت را نپذیرفت و گفت که مشار باید پاسخگو باشد: "تجربه ناموفق به ما بر نمی‌گردد ضمن اینکه ما مسوولیت اجرا را به عهده داریم اگر در سد گتوند به گنبد نمکی برخوردیم این قضیه به طراحی مشاور بر می‌گردد."

ده‌ها مهندس مشاور، استاد دانشگاه و فعال محیط زیستی در ایران در گفتگو با آبانگان تاکید کرده‌اند که قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا و سپاسد و دیگر شرکت‌های وابسته، می‌تواند از طریق منابع مالی تحت اختیار، حتی در زمانی که وزارت نیرو اعتبارات لازم برای جلو بردن پروژه‌های سدسازی و انتقال آب را در اختیار ندارد، بودجه پروژه را تامین، و اگر دولت کماکان بدهکاری‌اش را نپردازد، با استفاده از بازوهای قدرتمندش، مطالبات را در جاهایی دیگر وصول می‌کند. قرارگاه برای اینکه بتواند طلبکار بماند، با فشار بر روی شورای عالی آب، و با کمک شریک اصلی‌اش مهاب قدس که با ارزیابی‌های به‌ظاهر محیط زیستی، ساخت و ساز را توجیه می‌کند، پروژه‌های جدید و بزرگی را به بودجه عمومی تحمیل خواهد کرد.

طی دهه‌های اخیر، نفوذ سران قرارگاه و سپاسد آنقدر زیاد شده که به جای اینکه منتظر بردن مناقصه برای اجرای پروژه‌ها باشند، خود این مجموعه می‌توان پروژه تعیین کند. یک نمونه شاخص این روش تحمیل پروژه سد بختیاری است که عبادالله عبداللهی فرمانده پیشین قرارگاه خاتم در عمل پیگیری ساخت این سد بزرگ در زادگاهش در استان لرستان و بر روی رود بختیاری، یکی از سرشاخه‌های دز بود.

آیا پول پروژه‌ها به‌طور کامل در سدها و طرح‌های انتقال آب هزینه شده است؟ یک مهندس مشاور که در پروژه‌های گتوند و طرح گرمسیری از طرف مشاور با قرارگاه خاتم همکاری کرده است، می‌گوید که به‌واسطه شنیده‌ها، بخشی از بودجه تامین شده برای اجرای سدها دچار «امدادهای غیبی» می‌شود. منظور از امداد غیبی، تصویب و تامین بودجه و هزینه کردن بخش کوچک‌تری از آن در پروژه است که نشان از خروج پول از دایره اجرایی دارد: "بودجه اولیه سد گتوند، با هزینه اعلام شده نهایی آن تفاوت بسیار عمده‌ای دارد. تازه همه این پول در سد خرج نشد." بعضی از تحلیل‌گران معتقدند که قرارگاه خاتم‌الانبیا در کنار بنیاد تعاون سپاه، تامین کننده بخشی از هزینه‌های سپاه قدس در خارج از کشور است. علاوه بر این، برخی از شرکت‌های قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا در خارج از ایران فعالیت می‌کنند. چندی پیش، هوش‌السادات، فرمانده جدید قرارگاه خاتم گفت: "قرارگاه سازندگی‌خاتم‌الانبیاء (ص) برخی فعالیت‌های برون‌مرزی مثل ساخت‌وساز‌هایی در عتبات و برخی پروژه‌های دولتی و بعضاً بخش خصوصی در عراق، سوریه و ونزوئلا هم کار‌هایی شروع شده است؛ از جمله ساخت مترو و انجام پروژه‌های نفتی در ونزوئلا."

فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیا تاکید می‌کند که این قرارگاه" ۷۰ درصد کار‌های اجرایی را با استفاده از بخش خصوصی انجام می‌دهد." هوش‌السادات می‌افزاید: "۱۵۰ هزار پیمان‌کار خصوصی با ما همکاری دارند که این‌نشان می‌دهد میدان برای فعالیت پیمانکاران خصوصی بزرگ کشور باز است؛ زیرا حضور این قرارگاه در قبول پروژه‌ها به‌صورت شرکت در مناقصه‌هایی است که توسط دستگاه‌های مختلف برگزار می‌شود و در این رابطه قیمت‌هایی هم که ارائه می‌کند، به هیچ عنوان عرصه را برای بخش خصوصی تنگ نمی‌کند و حتی در برخی مواقع این قرارگاه در برخی مناقصات به نفع شرکت‌های خصوصی کنار رفته است." چند نفر از مهندسان مشاور و یکی از مدیران شرکت آب و نیرو این ادعای فرمانده قرارگاه خاتم را تایید می‌کنند. یکی از مهندسان شرکت مهاب قدس می‌گوید: "اگر پروژه‌ای فرضاً ۱۰۰ میلیون دلار بودجه پیمانکاری بگیرد، قرارگاه با دادن بخش‌هایی از کار به مجریان کوچک‌تر، شاید ۳۰ تا ۴۰ درصد را از دور خارج می‌کنند و ضمن گرفتن بالاسری، بودجه کمتری را در پروژه هزینه می‌کنند." با توجه به اینکه بعد از اعمال تحریم‌های هسته‌ای، جابجایی پول برای سپاه و مشرکای آن کمی سخت‌تر شده، این امکان وجود دارد که شرکت‌های نزدیک به قرارگاه و حتی اشخاص حقیقی در انتقال پول نقش بازی می‌کنند. بعد از بازداشت موقت طهماسب مظاهری رئیس سابق بانک مرکزی ایران در فرودگاه دوسلدورف آلمان، که چکی به مبلغ ۷۰ میلیون دلار را برای رساندن به شرکت کیسون به ونزوئلا می‌برد، رسانه‌ها با این واقعیت جدید روبه‌رو شدند که دولت جمهوری اسلامی برای دور زدن تحریم‌های بانکی از افراد حقیقی نیز بعد از جدایی از دولت بهره می‌گیرد.

یک تحلیل‌گر سیاسی در آلمان معتقد است که همکاری قرارگاه خاتم و سپاه قدس در سال‌های اخیر بسیاری قوی‌تر هم شده و دو طرف سود می‌برند. به گفته او، سپاه قدس برای دور زدن تحریم‌ها به روش‌های مختلف به کمک قرارگاه آمده: "بعد از تحریم‌های اوباما در سال ۹۰، این ارتباط تنگاتنگ خیلی پیچیده‌تر و مستحکم تر هم شد، چون سپاه قدس مامور دور زدن تحریم ها، تامین قطعات و … برای قرارگاه شد، از جمله در بالادست نفت."

اما رابطه سپاه قدس با قرارگاه فقط مالی و اقتصادی نیست. حسن دانایی‌فر، یکی از فرماندهان پیشین قرارگاه، از اعضای ارشد نیروی قدس نیز بوده است.

حضور همزمان سعید محمد، فرمانده پیشین قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا در هولدینگ یاس و شرکت سپاسد، ارتباط او با سپاه قدس را تقویت کرده است. هولدینگ یاس که به‌خاطر فساد مالی منحل شد. به نوشته رادیو فردا "شرکت گروه توسعه اقتصادی یاس مشهور به «هولدینگ یاس» بازوی اصلی بنیاد تعاون سپاه بود که در حوزه خدمات، واسطه‌گری و مسکن فعالیت داشت. این هولدینگ در واقع نقش خزانه نیروی قدس سپاه را بازی می‌کرد." نبود یک ساز و کار شفاف برای بررسی رابطه سپاه قدس و قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا، کار گزارشگری از این مجموعه‌ها را سخت می‌کند، اما می‌توان با مشاهده شواهد، به این ارزیابی رسید که کار رفیق‌بازی در حوزه سدسازی، از تایید سدها و ساخت بناهایی بزرگ مثل سد کارون ۳ و کارون ۴ و گتوند و طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای، به تولید ثروت برای فعالیت‌های برون‌مرزی سپاه پاسداران نیز رسیده است.

قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا؛ قدرت مطلق پیمان‌کاری و پاسخگو به رهبری

بعد از پایان جنگ هشت‌ساله ایران و عراق، بعضی از فرماندهان ارشد سپاه که فکر و ذکرشان، شکست دادن عراق بود، برنامه دیگری برای آینده‌شان نداشتند. این امکان وجود داشت که بلای جان دولت‌ شوند و اکبر هاشمی رفسنجانی برای ساکت نگاه داشتن سپاهیان خشمگین و ایجاد دیواری میان آنها و سیاست با حمایت سید علی خامنه‌ای طرح شکل‌گیری قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا را ریخت. گروه‌های مهندسی سپاه که امکانات راه‌سازی و فنی و مهندسی سپاه در اختیارشان بود، به این ترتیب هم بودجه کلانی می‌گرفتند و هم کاری به‌کار دولت نداشتند.

وقتی مدیران شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران که سال‌ها در میدان جنگ حاضر بودند، به مطالعات اولیه انجام گرفته به‌وسیله مشاوران خارجی در آرشیو سازمان برنامه و بودجه دست پیدا کردند، کار اجرای طرح‌ها می‌بایستی به پیمان‌کار بزرگ و تازه شکل گرفته‌ای بسپارند که تجربه چندانی نداشت. در دل قرارگاه خاتم هم، شرکت تخصصی ساخت سد سپاه تحت عنوان «سپاسد» شکل گرفت که همکاری‌اش را با پروژه‌های مصوب، اما فاقد ارزیابی اثرات محیط زیستی مجموعه وزارت نیرو آغاز کرد. به گفته مهندسان حاضر در پروژه‌ سد گتوند، برای پیمان‌کارانی که با سپاسد همکاری می‌کردند، مهم‌ترین مساله تمام شدن کار به هر قیمت و تسویه حساب برای گرفتن پول بود، و با وجودی که بیشتر افراد از جمله ناظران پروژه به بی‌فایده بودن نحوه کشیدن پتوی رسی واقف بودند، اما وجود این پوشش، آبگیری سد را تضمین می‌کرد و کامل شدن آبگیری، به معنای گرفتن مطالبات و معوقات بود.

یک کارشناس سازمان منابع آب کالیفرنیا معتقد است که اگر در ایران استانداردهای سخت‌گیرانه آمریکای شمالی و اروپا برای مهندسان مشاور حاکم بود، باید مجوز کار همه‌شان را باطل می‌کردند. به گفته او، یک مهندس مشاور دارای مجوز نمی‌تواند با طرحی با این اشتباهات و عدم رعایت موازین محیط زیستی همکاری کند.

از طرف دیگر، مسوولیت استادان دانشگاه همکار پروژه‌های بزرگ مرتبط با مثلث آب و نیرو-مهاب قدس و قرارگاه خاتم باید بررسی شود. برخی از این استادان که شرکت‌های مشاور و پیمان‌کاری خودشان را دارند، با استفاده از نیروهای ارزان‌قیمت دانشجویی، پول‌های کلانی از این مثلث سدسازی گرفته‌اند و با حضور خود در کار، عملاً مهر تاییدی بر پروژه‌هایی که باعث تخریب محیط زیست می‌شود و فاقد ارزیابی مستقل هم بوده‌اند را زده‌اند.

یک مدیر سابق مهاب قدس می‌گوید "که در زمان تصویب پروژه‌های سدهایی مثل کارون ۳ و کارون ۴، دانش کافی در مورد ارزیابی اثرات محیط زیستی وجود نداشت." با این حال، شرکت‌هایی کانادایی و اروپایی با این طرح‌ها همکاری می‌کردند می‌دانستند که در جمهوری اسلامی ارزیابی اثرات محیط زیستی نادیده گرفته می‌شود، اما سودشان در نادیده گرفتن این مهم بود. این شرکت‌ها در کشورهای خود نمی‌توانند بدون در نظر گرفتن مقررات محیط زیستی، دست از پا خطا کنند، اما وجود سوءاستفاده مالی در ایران و روابط فراقانونی، این امکان را فراهم می‌کرد که با بهایی بیشتر، خدمتان مهندسی خود را به جمهوری اسلامی ارائه کنند. شرکت‌های داخلی و خارجی همکار سدهای متعددی در ایران از دخالت سپاه پاسداران در پروژه‌ها و نحوی تخصیص و تقسیم بودجه مطلع بوده‌اند و نمی‌توان گفت که شرکت‌های کانادایی و اروپایی هیچ اطلاعی از روابط سپاه پاسداران در داخل و موقعیتش در خارج از ایران نداشته‌اند.

با آنکه یافتن شواهدی از ارتباط مستقیم سپاه قدس با پروژه‌های سدسازی ممکن است دشوار به‌نظر برسد، اما بعضی رسانه‌های اجتماعی مدعی هستند که این مجموعه به‌عنوان لابی‌گر در بسته شدن قراردادی در عراق برای احداث سد و نیروگاه آبی درالوک ۲ در اقلیم کردستان عراق موثر بوده است. طرف ایرانی، مجموعه شرکت‌های فراب-بلندپایه، روابط قدرتمندی با اصلاح‌طلبان دارند.

قرارگاه خاتم‌الانبیای سپاه، شاخه قدرتمند و غیرپاسخ‌گوی مافیای آب

با اینکه بر سر شمار دقیق اعضای مافیای آب و گروه‌های مختلف و یا به قولی خانواده‌های چندگانه «کازا نوسترا»ی آب توافق وجود ندارد، اما خیلی‌ها تردیدی ندارند که مخالفت با ساخت سدهای مرتبط با مثلث خاتم-آب و نیرو-مهاب قدس معنایی جز مواجه شدن با داغ و درفش و دادگاه ندارد. سپاه از طریق عوامل خود در دستگاه قضایی، منتقدانی را به دادگاه کشانده‌‌اند. بازجویان قوه قضائیه با بازجویی‌های طولانی و تهدیدهای ترسناک و حتی گرفتن حق‌السکوت و ایجاد شرایطی سخت برای ناقدان طرح‌های بزرگ توانسته‌اند فضای سکوت را حاکم کنند.

سپاهیان سدساز

نفوذ و قدرت سپاسد در اواسط دهه هشتاد با کامل کردن پروژه گتوند معلوم شد. وقتی کارشناسانی با تکمیل سد مخالفت کردند، سردار سعید محمد، رئیس سپاسد اطمینان داد که طرح پتوی رسی را کامل خواهد کرد و به این ترتیب، یک پروژه فاقد مجوز محیط زیستی و مشکل‌دار را به نقطه آبگیری و افتتاح رساند.

یک تحلیل‌گر ارشد در انگلستان می‌گوید: "ما می‌دانیم که پالایشگاه‌های نفت متعلق به قرارگاه خاتم‌الانبیا به‌طور غیرقانونی نفت ونزوئلا را تامین کرده‌اند. و از گزارش های دیگر اطلاعاتی می‌دانیم که دولت ونزوئلا در ازای این نفت به سپاه طلا ارائه می‌دهد که به نوبه خود برای تامین مالی نیروی قدس سپاه و نیروهای نیابتی مانند حزب‌الله استفاده شده است."

شرکت‌های زیادی زیرمجموعه قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا هستند از جمله سپاسد، نیروگستر، سماوات، موسسه فاطر، شرکت صنعتی دریایی ایران (صدرا)، موسسه رهاب (قطار شهری و بین‌شهری)، شرکت تهران‌گسترش، موسسه ولیعصر، موسسه عاشورا، شرکت تخصصی شهید رجایی، موسسه مکین (ساخت اسکله‌های تجاری)، موسسه دریا ساحل، موسسه فجر و حرا (ساخت تونل و سد)، موسسه ثارالله (سدهای مخزنی).

مافیای آب: نقش آدم‌های با ربط و بی‌ربط در توسعه کارون بزرگ

«مافیای آب» عنوان غیر رسمی گروهی از مقام‌های دولتی و شخصیت‌های حقیقی و حقوقی است که نقش مهمی را در پیش ‌بردن طرح‌های مدیریت آب را بدون گرفتن ارزیابی اثرات محیط زیستی و مجوز محیط زیستی بر عهده دارند. مافیای آب می‌تواند برنامه‌ها و پیشنهادهای خود را به شورای عالی آب تحمیل و از طریق روابط قولی با رئیس قوه قضائیه، احکام دادستان‌ها برای توقف پروژه‌ها را نقض کند.

بسیاری از منتقدان نحوه مدیریت آب جمهوری اسلامی در ایران و خارج، سعی می‌کنند سراغ این نامگذاری نروند، اما روش تصویب ساخت سدها و سیستم‌های سازه‌ای مدیریت آب به گونه‌ای است که بسیاری را به‌یاد ساختار مافیایی در ایتالیا می‌اندازد.

در تیرماه ۱۴۰۰، جلیل مختار نماینده مردم آبادان در مجلس شورای اسلامی در یادداشتی در سایت جام‌جم، از «مافیای آب» نام برد: "...در اتخاذ مدیریت باید نمایندگانی از حوزه‌های مختلف و البته مرتبط با شرایط بومی استان‌های مختلف حضور داشتنه باشند اما درحال‌حاضر در ساختار مدیریت منابع آب شرایط به‌گونه‌ای طراحی‌شده که چینش غیرقانونی صورت گیرد و نیروهای خدوم در این چنیش قرار نگیرند. به‌نظر می‌رسد مدیریت منابع آب کشور براساس اهداف مافیای منابع آبی حرکت می‌کند. انتظار این است که رئیس‌جمهور آینده در این زمینه دخالت و نسبت به وضع قوانین و مقررات حاکم بر آب اقدام کند و همچنین برای انتخاب روسای حوزه‌های مرتبط با مدیریت آب، افرادی روی کار بیایند که نگاه بخشی نداشته باشند تا شرایط برای رهایی از این مافیا فراهم شود." دو سال پیش، نیک آهنگ کوثر در نشریه آنلاین موسسه خاورمیانه، یک اتاق فکر مستقر در واشینگتن، نوشت: "مافیای آب عنوانی رسمی نیست. این مجموعه پروژه‌های میلیارد دلاری را اجرا می‌کند که از نظر محیط زیستی و اجتماعی و زمین‌شناختی فاقد ارزیابی لازم بوده‌اند. طرح‌های سدسازی و انتقال آب «مافیای آب» آسیب‌ها بسیاری متوجه محیط زیست کرده، و بازیگر مهم آن یعنی سپاه پاسداران هیچ‌گاه پاسخ‌گوی عملکرد مجموعه‌های سدساز خود نبوده است." به نوشته کوثر، مافیای آب به عنوان نهادی غیر رسمی متشکل از افرادی از مجموعه‌هایی چون سپاسد، مهاب قدس و آب و نیرو (شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران) و برخی از مدیران ارشد پروژه‌های بزرگ را تحمیل و از بودجه سالانه دولت بهره می‌برند. این مجموعه قدرتمند که افرادی نزدیک به جناح‌های مختلف و نیز کارشناسانی از شرکت‌های مشاور تشکیل شده، هیچ‌گونه نظارتی را تحمل نمی‌کند و منتقدان به روش‌های مختلف در طی دو دهه اخیر سانسور شده‌اند. امروزه بسیاری از پروژه‌های بزرگ آبی نظیر انتقال آب بین‌حوضه‌ای از حوضه کارون به فلات ایران مرکزی با مشارکت شرکت‌ها و نهادهایی مانند قرارگاه خاتم‌الانبیا، آب و نیرو، مهاب قدس و دیگر مجموعه‌های مرتبط با «مافیای آب» بخشی از بودجه کشور را می‌بلعند. سپاهیان و خودی‌های مافیایی در طول سال‌هایی که درگیر بررسی نحوه ساخت و ساز سدها و اجرای طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای بوده‌ایم، به اسامی‌ای برخورد کرده‌ایم که چندان با حوزه مدیریت آب، هم‌سنخ نبوده‌اند. شاید اسم حمیدرضا نقاشیان به گوش‌تان خورده باشد یا در روزنامه‌ها نامش را خوانده باشید. عضو پیشین گروه مسلحانه «توحیدی صف» که جزو محافظان آیت‌الله خمینی از ابتدای ورود به ایران شد و زمانی هم پیگیر ماجرای گروه فرقان بود. نقاشیان با پایان جنگ وارد فعالیت‌های اقتصادی شد و در "حوزه ماشین آلات سنگین راه سازی، ساختمانی، تراکتور، غلتک و امثال اینها" فعالیت می‌کرد.

یک منبع به آبانگان می‌گوید که "با شروع طرح کارون -۳ از اوائل دهه هفتاد شروع شد و نام قرارگاه خانم الانبیا به گوش کسی نخورده بود، حمید رضا نقاشیان از طرف سپاه وارد بازی مناقصه شد و یک شرکت برزیلی را پروموت می‌کرد." به گفته این شاهد، آقای وفا تابش از دولت اجازه اعمال تشریفات ترک مناقصه را گرفت. یکی از افراد نزدیک به نقاشیان، حمید اعتباریان بود که از میانه دهه ۶۰ به‌عنوان واسطه سپاه عمل می‌کرد. بنا به گفته افراد نزدیک به نقاشیان، آقای اعتباریان در مراحل تلاش برای جلب سرمایه‌گذار برای پروژه کارون۳، رابط خارجی نقاشیان بود. به گفته یک منبع، آقای اعتباریان به گفته خودش دنبال تشکیل سازمان منسجمی برای کارهای اقتصادی سپاه به نیابت از طرف حمیدرضا نقاشیان بود. گفته می‌شود ایشان بعد از خروج از حوزه آب، به‌عنوان یکی از فروشندگان غیررسمی نفت جمهوری اسلامی فعالیت می‌کند.

در سال هفتاد یا هفتاد و یک "دو نفر به نام‌های بنکدار و سعید یزدانی صابونی نیز از طرف محسن هاشمی وارد ماجرا شدند." سعید یزدانی صابونی، خواهرزاده هاشم صباغیان، پسر سرهنگ یزدانی معاون‌وزارت دفاع (جایگزین علی خامنه‌ای از سال ۱۳۶۰) بود.

هوشنگ بوذری، یکی از مدیران ارشد وزارت نفت در دولت میرحسین موسوی که پس از خروج از دولت در اروپا یک شرکت مشاوره تاسیس کرده بود نیز در گفتگویی با نشریه شهروند تورنتو از سعید یزدانی صابونی و وفا تابش نام برده است: "نزديكي من با سعيد يزداني به چند سال پيش بازميگشت. سال ۸۹-۹۰ (میلادی) را مي‌گويم. او به من مراجعه كرد و پروژه كارون سه را معرفي كرد. ما دو نفر آن را آغاز كرديم مدت‌ها تلاش و سرمايه خود را در آن ريختيم اما آقاي وفا تابش خواهرزاده آقاي خاتمي در سال ۹۰ آن را از دست ما خارج كرد." بوذری در باره نحوه کار وفا تابش به شهروند می‌گوید: "بيينيد شيوه عمل باندهاي سياسي در ايران به اين ترتيب بود كه يك وزير جديد مي‌آمد، رئيس پروژه‌هاي طرح‌هاي آغاز نشده را عوض مي‌كرد و رئيس پروژه جديد مي‌توانست قراردادهاي بسته شده و آغاز نشده را فسخ كند. چيزي كه آقاي تابش براي ما انجام داد. اين روندي بود كه سبب مي‌شد پروژه‌اي براي يك، دو يا ۱۰ سال عقب بيافتد، و ضررهاي مادي و مالي فراوان به دولت وارد شود. به عنوان مثال پس از اينكه آقاي تابش قراردادي كه با همكاري من و آقاي يزداني صابوني با شركت ايتاليايي بسته شده بود لغو كرد ۵ سال پس از آن در سال ۱۹۹۶ آقاي محسن رفيقدوست بخش كوچك‌تري از همان پروژه را با مخارج بسيار بالاتر با يك شركت بلژيكي قرارداد نسبت و خدا مي‌داند چه پورسانتي را به جيب زد."

اما نام دیگری چندان به میان نمی‌آید اما برخی مدیران سال‌های اول جمهوری اسلامی او را می‌شناسند، فردی به‌نام بن‌دار صاحبی است. علی اصغر بن‌دار صاحبی بنا به گفته چند نفر از کسانی که با او آشنا بوده‌اند، یکی از پرنفوذترین افراد پشت پرده در حوزه پروژه‌های عمرانی است. بن‌دار صاحبی به‌واسطه رابطه قوی‌اش با حسن غفوری‌فرد ابتدا در خراسان به هنگام استانداری او همکارش بود و وقتی غفوری‌فرد به وزارت نیرو رسید، به وزارت نیرو آمد. یکی از آشنایان قدیمی ایشان به آبانگان گفت که آقای بن‌دار صاحبی در پشت پرده نقش مهمی در مافیای آب دارد، و در زمان مدیرعاملی شرکت ساتکاب، سهم زیادی در وارد کردن ماشین‌آلات سنگین داشته است. آقای بن‌دار صاحبی، سال‌ها رئیس هیات مدیره شرکت آهاب بوده است. برخی از استادان دانشگاه که یا در شرکت‌های مشاور و پیمان‌کاری سهم دارند و یا در تایید و توجیه پروژه‌های مخرب محیط زیست نقشی ایفا کرده‌اند، از نگاه برخی تحلیل‌گران عضو این مافیای قدرتمند محسوب می‌شوند. یک تحلیل‌گر می‌گوید: "بعضی از استادان دانشکده‌های فنی و یا دانشگاه‌های مهندسی مثل بازیگران احضار روح با استکان عمل می‌کنند. با نوک انگشت خود استکان را به سمتی منحرف می‌کنند که برای مافیا نتیجه‌بخش باشد."

پول‌شویی و جابجایی‌های بزرگ

یکی از ویژگی‌هایی که برخی مهندسان معترض شرکت‌های مشاور و پیمان‌کاری برای «مافیای آب» نام می‌برند، قدرت این مجموعه‌ در جابجایی پول‌های کلان به خارج از ایران است. یک همکار سابق شرکت مهاب قدس در سال ۱۳۹۸ به آبانگان خبر داد که مدیر عامل قسمتی از جابجایی‌های مالی را از طریق انتقال ارز از طریق چمدانی انجام می‌دهد. به گفته برخی از کارکنان این مجموعه، گویا بخشی از مطالبات مهاب قدس از پروژه‌هایی در کشورهای آسیایی به‌واسطه تحریم مالی جمهوری اسلامی از طریق چمدانی وصول می‌شده است. به گفته یک منبع دیگر در تهران، ازدواج فرزند کوچک‌تر آقای ترکش‌دوز با دختر یکی از سرداران سپاه و مهاجرت موقت این خانواده جوان به کانادا و استقرار کوتاه مدت‌شان در این کشور با جابجایی‌های بسیار زیاد پولی همراه بوده است.

وقتی خبر نحوه گرفتن حق ماموریت از سوی آقای ترکش‌دوز در رسانه‌ها منتشر شد، حساسیت‌ها باز نسبت به مدیرعاملی که مدت‌ها است از سر جای خود تکان نمی‌خورد، بیشتر شد. در خبرها آمده بود که مدیرعامل شرکت نیمه دولتی مهاب قدس در ۱۴ سال ۲۳۳ هزار یورو حق ماموریت خارجی گرفته است. به گزارش‌ خبرگزاری مهر،آقای ترکش‌دوز در پنج سال، تنها سه روز ماموریت داخلی رفته اما در ۱۴ سال مدیریتش بر این شرکت، ۵۷۶روز ماموریت خارجی و ۱۱۷سفر داشته و ۲۳۳ هزار ۲۰۰ یورو حق ماموریت دریافت کرده است. به این ترتیب او هر سال ۴۱ روز در سفر خارجی بوده و حدود ۱۷ هزار یورو حق ماموریت دریافت کرده که امسال حق ماموریت سفر خارجی برای هر روز ۵۰۰ یورو است. برای بسیاری، نام ترکش‌دوز مترادف است با بسیاری از پروژه‌های آبی کارون بزرگ. شرکت مهندسی مشاور مهاب قدس در اکثر طرح‌های بزرگ سدسازی و انتقال آب بین حوضه‌‌ای کارون بزرگ سهم دارد. سهم بزرگ مهاب قدس در مدیریت و ساخت سد گتوند، باعث شده که برخی از مدیران آن سال‌ها برای توجیه مشارکت‌شان در احداث این سد در جلسات رسانه‌ای حاضر شوند و از ساخت این سد در محور تصویب شد دفاع کنند.


همچنین، مجموعه‌های نزدیک به سپاه قدس در عراق، سوریه و ونزوئلا هم می‌توانند تکه‌های دیگر این پازل به‌حساب بیایند.

Recent Posts
Archive
Search By Tags
Follow Us
  • Facebook Basic Square
  • Twitter Basic Square
  • Google+ Basic Square
bottom of page