top of page

درس‌هایی از بازنگری در مدیریت حوضه رودخانه کلرادو

  • Writer: Nikahang Kowsar
    Nikahang Kowsar
  • Jul 11
  • 4 min read

نیک آهنگ کوثر هرکس که تحولات آبی ایالات متحده را دنبال می‌کند، یک چشمش به سرنوشت رودخانه کلرادو و سدهای آن است. در سال ۱۹۲۲، هفت ایالت آمریکا برای مدیریت این حوضه حیاتی گرد هم آمدند و قرارداد کلرادو (Colorado River Compact) را امضا کردند؛ نخستین تلاش رسمی برای تقسیم منابع آب بین ایالت‌هایی که بخشی از حوضه در هر کدام‌شان وجود دارد. در این توافق، میزان سالانه جریان رودخانه حدود ۱۵ میلیون جریب‌فوت برآورد شد، معادل تقریبی ۱۸.۵ میلیارد متر مکعب آب. سهم هر یک از حوضه‌های بالادست و پایین‌دست نیز ۷.۵ میلیون جریب‌فوت (یعنی حدود ۹.۲۵ میلیارد متر مکعب) تعیین شد. در کنار سهم‌بندی بین ایالت‌ها، آمریکا طبق معاهده‌ای جداگانه، موظف شد سالانه ۱.۵ میلیون جریب‌فوت (نزدیک به ۱.۸۵ میلیارد متر مکعب) آب به مکزیک اختصاص دهد، در حالی‌که در هیچ‌یک از توافق‌های اولیه، سهمی برای نیازهای ‌محیط زیستی رودخانه در نظر گرفته نشده بود.

Wikipedia
Wikipedia

اما این برآورد بر پایه سال‌هایی با بارندگی استثنائاً بالا صورت گرفته بود، و بعدها مشخص شد که متوسط واقعی جریان رودخانه در بلندمدت بین ۱۲ تا ۱۳ میلیون جریب‌فوت است، یعنی چیزی حدود ۱۴.۸ تا ۱۶ میلیارد متر مکعب در سال. کاهش بارش، ذوب سریع‌تر برف‌ها، تبخیر بیشتر به دلیل گرمایش جهانی، و رشد مصرف انسانی، این تعادل ناپایدار را بر هم زدند.

در سال‌های اخیر، برخی ایالت‌ها تلاش کرده‌اند با کنار گذاشتن توافق تاریخی ۱۹۲۲، به سازوکاری واقع ‌نگرانه‌تر برسند. از جمله پیشنهادهایی برای تخصیص آب بر پایه‌ی میانگین جریان سه‌ساله اخیر، نه داده‌های قدیمی یا سهم‌های نمادین. این چرخش مفهومی، اگرچه هنوز در مرحله آزمون است، می‌تواند در مدیریت منابع محدود، به‌ویژه در شرایط خشکسالی، مؤثر باشد.

تفاوت اصلی این پیشنهاد با ایده‌های قبلی، عدم تاکید روی «حق تاریخی» ایالت‌ها است، چون به شرایط واقعی و تغییرات اقلیمی اتکا شده است. برای نخستین‌بار، ایالت‌هایی مانند کالیفرنیا پذیرفته‌اند که در دوره‌های خشکسالی، مصرف آب را کاهش دهند، بدون آنکه به مفاد قدیمی قرارداد ۱۹۲۲ استناد کنند. اگر این رویکرد تازه تثبیت شود، می‌تواند الگویی برای عبور از سیاست‌های کهنه و ضدتحول، و حرکت به‌سوی مدیریتی انعطاف‌پذیر و مشارکتی باشد.

ارتباط ایران و تصمیم‌گیری‌های حوضه کلرادو آنچه این تجربه را برای ایران معنادار می‌کند، نه فقط شباهت اقلیمی، بلکه ساختار مشابه تصمیم‌گیری است.

اگر از تاریخ مدیریت آب در ایران پس از جنگ جهانی دوم باخبرید، احتمالاً می‌دانید که سفر محمدرضا شاه به سد هوور در لاس‌وگاس نقطه عطفی در سیاست‌گذاری آبی ایران بود. سد هوور، یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های مهندسی قرن بیستم، نه‌فقط الگوی فنی، بلکه نماد توسعه برای بسیاری از رهبران جهان از جمله شاه ایران شد. پس از آن، گروه‌های مهندسی آمریکایی، مشاوران صندوق بین‌المللی پول، و نهادهایی چون اداره دره تنسی (TVA) وارد ایران شدند و سدسازی نوین در کشور کلید خورد. ساخت سدهای بزرگ، چه در رژیم پیشین و چه در دوران جمهوری اسلامی، به نمادی از اقتدار و پیشرفت بدل شد؛ اما به بهای تخریب گسترده محیط زیست، نادیده‌گرفتن حق‌آبه‌ها، و بی‌توجهی به ظرفیت واقعی منابع.

هنگام ساخت سدهای بزرگ در حوضه کلرادو، از جمله سد هوور و گلن کنیون، از ارزیابی اثرات محیط زیستی خبری نبود، چرا در آن دوران، چنین الزامی در قوانین وجود نداشت. این کوتاهی بعدها به تخریب گسترده زیست‌بوم‌ها انجامید، اشتباهی که در ایران نیز با الگوبرداری از همان الگو، بدون انجام ارزیابی‌های علمی و محیط زیستی، بارها تکرار شد.

در ایالات متحده، یکی از نقدهای جدی به قرارداد ۱۹۲۲ بی‌توجهی به حق‌آبه قبایل بومی بود؛ جوامعی که پیش از شکل‌گیری ساختارهای حکومتی، در این سرزمین‌ها زیسته بودند. در ایران نیز، سیاست‌های آبی بدون مشارکت اقوامی چون لرها، کردها، عرب‌ها، بلوچ‌ها و ترکمن‌ها اجرا شده‌ است. این نادیده‌گرفتن عدالت قومی، بحران آب را به بحران اجتماعی و هویتی بدل می‌کند.

شباهت‌های برخی مناطق ایران و حوضه کلرادو در شرایط امروز نیز چشمگیر است. هر دو با منابع آبی ناپایدار، ناپدید شدن تدریجی یخچال‌ها و ذخیره برفی، کاهش بارندگی، افت سفره‌های زیرزمینی و تنش‌های بین‌حوضه‌ای مواجه‌اند. اگر ما نیز در ایران سهم استان‌ها و حوضه‌ها را نه بر پایه داده‌های تاریخی، که بر اساس جریان واقعی سال‌های اخیر و ظرفیت اکولوژیک منابع تعیین کنیم، می‌توانیم به تصمیم‌گیری‌های منطقی‌تر و منصفانه‌تری برسیم.

نکته‌ای که در تجربه کلرادو کمتر دیده شده، اما برای ایران حیاتی ا‌ست، تغذیه آبخوان‌ها و مهار سیلاب‌ها است. مخروط‌های افکنه‌ای در اتصال فلات‌ها به دشت‌ها، فرصت‌هایی مهم برای پخش سیلاب و تغذیه مصنوعی و طبیعی آب‌های زیرزمینی هستند. در ایران، در حالی‌که بسیاری از دشت‌ها دچار فرونشست شده‌اند و تا نابودی کامل فاصله‌ای ندارند، هنوز اراده‌ی لازم برای نجات آبخوان‌ها دیده نمی‌شود. در آریزونا هم، برداشت بی‌رویه از منابع زیرزمینی در سال‌های اخیر نگرانی‌هایی جدی ایجاد کرده، و سیلاب‌ها اغلب بدون مدیریت مؤثر از دست می‌روند. اگر تجربیات تغذیه از طریق پخش سیلاب که در استرالیا هم رواج دارد در اریزونا و نواحی مناسب تکرار می‌شد، بخت نجات برخی مناطق افزایش می‌یافت.

در نهایت، مهم‌ترین درس حوضه کلرادو برای ما نه در حجم سدها یا قدمت قراردادها، بلکه در ضرورت بازنگری شجاعانه و تطبیق‌پذیر در سیاست‌های آبی‌ است. ما هم باید از قراردادها و دستورالعمل‌های متصلب عبور کنیم و منابع را با توجه به واقعیت‌های اقلیمی، داده‌های روزآمد، و اصول عدالت محیط‌ زیستی بازتخصیص دهیم. آب کالایی نیست که با فشار سیاسی یا ساختار بروکراتیک تقسیم شود. آب، سرچشمه حیات و عدالت است. بی‌عدالتی در تقسیم آب، یعنی تخریب زندگی و فروپاشی آینده. _______ عکس‌ها: نیک آهنگ کوثر

Glenn Canyon Dam
Glenn Canyon Dam
Hooven Dam
Hooven Dam
Davis Dam
Davis Dam
ree

Parker Dam

 
 
 

Comments


Recent Posts
Archive
Search By Tags
Follow Us
  • Facebook Basic Square
  • Twitter Basic Square
  • Google+ Basic Square

© Abangan آبانگان با فن‌آوری ویکس ساخته شده است

bottom of page